هنر در تبعید

نگاهی به اجرای نمایش «قرعه برای مرگ» در سالن «اورگرین» در کوکئیتلام

طاهره علی‌پناه جهرودی* – ونکوور

عکس‌ها: آرش ازرحیمی

نویسنده: حسن افروزی، کارگردان: طوفان مهردادیان، بازیگران: طوفان مهردادیان، حسن افروزی، منصور فیروزبخش، مهسا قراگزلو، اسد بیگی، آتیا گاپله، حوری سنجابی، آرزو جانی، پوریا نیکجو، پریا نظری، رِی هربرت.

نمایشنامهٔ «قرعه برای مرگ»، برداشتی از کتاب «ضیافت درندگان» نوشتهٔ واهه کاچا، ترجمهٔ دکتر قوام‌الدین رضوی‌زاده است. نمایش «قرعه برای مرگ» به کارگردانی طوفان مهردادیان عصر شنبه ۲۹ فوریه در دو اجرا در سالن «اورگرین» کوکئیتلام به روی صحنه رفت.

نمایش، بیان روابط پیچیدهٔ انسان‌هاست و اینکه آدم‌ها دو چهره دارند. زمانی که همه‌چیز آرام است و زندگی سیر طبیعی خود را طی می‌کند و در زمانی دیگر که با تلنگری این زندگی آرام به هم می‌ریزد و مقولهٔ مرگ که پیش می‌آید، آدم‌ها روی دیگر چهرهٔ خود را نیز نشان می‌دهند.

اجازه دهید کمی از پیشینهٔ نویسندهٔ اصلی نمایشنامهٔ «ضیافت درندگان» و تاریخچهٔ نمایش آن در ایران توضیحاتی داده شود:

«واهه کاچا» نام ادبیِ «واهه کارنیک خاچادوریان» است که در سال ۱۹۲۸ میلادی در سوریه متولد شد و به سال ۲۰۰۳ در پاریس-فرانسه وفات یافت. او ۲۵ رمان، دو نمایشنامه، ۱۵ فیلمنامه و یک مجموعه با عنوان «بگذارید دیگران بمیرند» را منتشر کرده است. «ضیافت درندگان» یکی از مشهورترین و زیباترین کارهای کاچا است که تاکنون با استقبال همگان روبه‌رو بوده است. اولین اقتباس در ایران در سال ۱۳۴۴ توسط «احمد دامود» در تبریز به روی صحنه رفت. نمایش بعدی سال ۱۳۶۵ در همان شهر با عنوان «مهمانی خصوصی» ساختهٔ حسن هدایت اجرا شد و آخرین نمایش آذر ماه ۱۳۹۸ در پلاتو استاد حمیدی در مجتمع فرهنگی و هنری ۲۹ بهمن در تبریز به روی صحنه رفت.

رمان «ضیافت درندگان» توسط دکتر قوام‌الدین رضوی‌زاده به فارسی ترجمه شده، همچنین ترجمهٔ قدسی کریم قوانلو از این رمان با نام «قرعه برای مرگ» توسط احمد شاملو در «کتاب هفته» معرفی و چاپ شده است. 

در سال ۲۰۰۰ میلادی، «ژولین سیبر» موافقت کاچا را برای به صحنه بردن نمایشنامه‌ای که خود کاچا بر اساس این رمان نوشت، جلب کرد. کاچا تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۳، بر کار تهیهٔ میزانسن نمایشنامه نظارت داشت. ژولین سیبر ۵ سال بر روی میزانسن نمایشنامه کار کرد و سرانجام در ۲۰۱۰ آن را به روی صحنه برد. نمایشنامه بار دیگر در سال ۲۰۱۱ و آخرین بار نیز در ژانویهٔ ۲۰۱۳ به روی صحنه رفت. 

محور اصلی اثر، زندگی آرام و بی‌دغدغهٔ دوستانی است که در یکی از تیره‌ترین زمان‌های تاریخ فرانسه در حال وقوع است. پاریس در اشغال سربازان نازی است. هفت دوست با وجود جنگ و حوادث خونین، زندگی غیرسیاسی خودشان را دارند و از آن لذت می‌برند. آن‌ها برای تولد یکی از دوستانشان میهمانی‌ای برگذار کرده‌اند که ناگاه با ورود گشتاپو به مهمانی آن‌ها، همه‌چیز به هم می‌ریزد.

در خوانش ایرانی نمایش، حسن افروزی به معرفی ۹ تن می‌پردازد: مهرداد، قادر، حشمت، دکتر شیردل، امیرعلی، رؤیا، غزاله، مرجان و آرینا.

این دوستان ضیافتی به‌مناسبت تولد یکی از یاران جمعشان ترتیب داده و گرد هم آمده‌اند. همه‌چیز آرام است و به خوبی و خوشی می‌گذرد. گفت‌وگوها دلچسب است و به‌ظاهر حکایت از دوستی صمیمانه و ژرف میان آن‌ها دارد، تا اینکه طنین گام‌های سنگین شخصی شنیده می‌شود، در این هنگام در آپارتمان به شدت کوبیده می‌شود و مردی درشت‌اندام که صورتش را پوشانده و اسلحه به دست دارد در آستانهٔ در نمایان می‌شود. او محمد عثمان از اعضای گروه داعش است که با لحنی خشن با آن‌ها سخن می‌گوید و از آن‌ها می‌خواهد دو نفر از جمعشان را معرفی کنند و زمانی که برمی‌گردد به او تحویل دهند. در این لحظه، ضربه‌ای آرامش همگان را به هم می‌ریزد؛ رویارویی با مرگ از این لحظه تا پایان داستان گفت‌وگوهایی را میان دوستان پیش می‌آورد و حرکاتی از آن‌ها سر می‌زند که شگفت‌آور و غیر قابل پیش‌بینی است. آن‌ها همچون درندگان به جان هم می‌افتند. هر کس می‌خواهد خود را از مرگ نجات دهد و دیگران را به جوخهٔ اعدام بسپارد، حتی خانم‌هایی را که در جمع هستند به همبستر شدن با مرد داعشی تشویق می‌کنند. 

ورود مرد داعشی تلنگری است که نقاب از چهرهٔ همه برمی‌گیرد و چهرهٔ دیگری (شاید چهرهٔ واقعی) از آن‌ها را می‌نمایاند. ناگهان خبر می‌رسد که مرد مهاجم توسط پلیس دستگیر شده است. رفقا تلاش می‌کنند به نقطهٔ آغاز میهمانی یعنی لحظاتی پیش از ورود مرد مهاجم به آپارتمان، برگردند و همان صورتک آغازین را به چهره بزنند و شاد و بی‌دغدغه به‌نظر آیند، اما کارگردان نشان می‌دهد که این‌ها دیگر همان دوستان پیشین نیستند. زیرا در این روند پرتنش چنان سخنان درشت و توهین‌آمیزی نثار هم کرده‌اند که بازگشت به نقطهٔ آغازین را غیرممکن می‌کند. با این‌حال، آن‌ها دست‌کم وانمود می‌کنند که به نقطهٔ آغازین برگشته‌اند و انگار که آب از آب تکان نخورده است. 

مهردادیان، کارگردان نمایش، در گفت‌وگویی با رسانهٔ همیاری گفته بود که روایت ایشان به لحاظ فرم و قصه هیچ شباهتی به هیچ‌کدام از اقتباس‌هایی که از این نمایشنامه شده است، ندارد. به‌نظر نگارنده، اساس داستان همان است که کاچا به رشتهٔ تحریر درآورده است: جمع دوستان یکدل و صمیمی که بعد تغییر چهره می‌دهند، جشن تولد یکی از آن‌ها، گروگان‌گیری، پیشنهاد همبستری زن‌های حاضر در مهمانی با مهاجم از طرف جمع، مرد مسنی در جمع حضور دارد که سعی می‌کند جوان‌ترها را به کام مرگ بفرستد تا خودش زنده بماند.

روابط شخصیت‌های داستان همان است، اما به گفتهٔ افروزی، نویسندهٔ نمایش، ایرانیزه شده است و ریشه در اوضاع روز ایران دارد. با توجه به این دیدگاه، نمایش خیلی هوشمندانه قلم زده شده و به اجرا درآمده است. نمایش مذکور به‌نوعی تئاتر مدرن است و می‌توان نام این‌گونه نمایش را «تئاتر شقاوت» گذاشت.

نبود امکانات زیربنایی و میزانسن، کار را برای اجرا سخت کرده است، و از کیفیت زیبایی‌شناسانهٔ اجرایی و مفهومی اثر کاسته است. ای کاش روزمرِگی فرصت بدهد تا بازیگران و کارگردان و نویسنده دوشادوش به رشد و پویایی بیشتر در زمینهٔ نمایش روی صحنه و تئاتر بپردازند. 

با آرزوی توفیق هر چه بیشتر برای گروه نمایشی «واچیک» و سپاس از تلاش صادقانه‌شان، در پایان پیشنهاد می‌شود اطلاعات تکمیلی متن در بروشورها، به‌همراه پرسشنامه‌ای برای نظرخواهی، به تماشاگران داده شود.

تئاتر ناگزیر از انتخاب تماشاگر و کار کردن روی ‌آن‌هاست. مواضع روشن هنرمند، تماشاگر را حفظ و شریکی برای روند حرکت او ایجاد می‌کند.


*طاهره علی‌پناه جهرودی، عضو سابق شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران است. وی فعالیت خود را در مطبوعات در سال ۱۳۷۶ آغاز کرد که تا سال ۱۳۸۶ ادامه داشت. در این مدت، از ایشان، چهل نقد فیلم و دوازده مقالهٔ سینمایی منتشر شده است. علی‌پناه جهرودی همچنین داور انجمن در بیست و پنجمین جشنوارهٔ فجر بوده است. وی سمت‌های کارشناس قوهٔ قضاییه کتاب و کتاب‌شناسی، کارشناس امور حقوقی فیلم و سینما، کارشناس مسئول طرح‌ها و بررسی‌ها در معاونت سینمایی وزارت ارشاد (۱۳۵۶ تا ۱۳۸۶)، و تدوین فرهنگ سینماپیشگان ایران را در کارنامهٔ حرفه‌ای خود دارد.

ارسال دیدگاه